پاسخ به یک نقد
پس از انتشار نوشتار کوتاهی با عنوان :"ما مامور به وظیفهی دینی هستیم یا مقید به نتیجهی عمل"، استاد و دوست گرامی جناب دکتر محدثی نقدی بر آن نگاشتند و در کانال " زیر سقف آسمان" منتشر نمودند. محدثی بر این باور است که تکلیفگرایی در هر شکل آن و در ساحت اجتماعی و فردی مهلک و سم است و باید با آن مبارزه کرد.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/1932
البته که تکلیفگرایی در ساحت اجتماع و آن هنگام که پای دیگری و یا دیگران در میان است سم مهلک و یا درهی خطرخیزی است که محدثی به درستی آن اشاره میکند. زیرا رویکرد تکلیف محور، عنصر اساسی انسانی را که همان اختیار و اراده اوست، نادیده میگیرد و میخواهد ارادهی خود را بر دیگران تحمیل نماید. هر چند که فردِ تکلیف محور در نیت و انگیزهی خویش هم پاک و از سر شفقت باشد اما در نهایت مجبور میشود رکن رکین انسانی را زیر پا بگذارد و دیگران را علی رغم میلشان به سمت و سویی بکشاند که فکر میکند مسیر درستی است. و از آن جا که آدمیان در برابر رفتار سلطهجویانه مقاومت میکنند، تکلیفمحور مجبور خواهد شد دست به خشونت و اجبار ببرد. از این رو رویکرد تکلیفمحور، خواسته و ناخواسته، زادگاه و سرچشمه ی رفتارهای غیر انسانی داعشی میشود.
اما آیا وظیفهگرایی در حوزهی کاملا شخصی نیز پذیرفتنی نیست؟ این جا همان نکتهای است که با جناب محدثی اختلاف رای دارم. زیرا همان گونه که پیشتر و در آن نوشتار کوتاه آوردهام تکلیفگرایی را در وقتی که آثار و نتایج آن به کسی و یا کسانی دیگر (غیر از فاعل فعل)، سرایت نمیکند (با در نظر گرفتن قواعدی)، موجه میدانم. نه تنها موجه که باید چنین باشد. زیرا زیستن بر معیار و ملاک تکلیف و وظیفهی درک شده که منبع آن نه در بیرون که در درون آدمی است، همان زیستنی است که میتوان نامش را زندگی اصیل نام نهاد. شیوه زندگی که خود شخص به اراده و احساس درونی خویش، انتخاب میکند و با ارزشهای پذیرفته شدهاش موافقت دارد. همان که در سنت دینی بر آن تاکید میشود و آن، توجه درون و برقراری شخصی با حقیقت است. در این تصویر، "چرخش به درون برای یافتن هدایت و حقیقت غایی بدیهی به نظر میرسد" به سخن دیگر، شخص برای رستگاری خویش احساس می کند باید تنظیمات فردی و اجتماعیاش را خودش طراحی کند و نحوهی بودن و زیستنش را خودش تعیین نماید. در این صورت هر کس، سناریوی زندگی خود را خودش مینویسد.
به عنوان مثال، اگر شخصی احساس کرد گرفتن روزه میتواند او را به سمت معنویت سوق دهد و احساس وظیفه نمود که با روزه میتواند خودش را تعالی بخشد، پس لازم است که وفق برداشت و دریافت خود عمل نماید و نه بر اساس آن چه در بیرون به او میگویند. و اگر بانویی میخواست در سنت دینی بزید و حجاب را برای دیندار زیستن، واجب و ضروری میداند، پس اگر بر احساس تکلیفش در حفظ حجاب کوشا باشد، کار عبث و یا کنشی مهلک انجام نداده است. او فقط بر اساس احساس تکلیف دینی خود و مبتنی بر دریافتش از دین، برای شخص خودش قاعده و قانونی نوشته است و بر اساس آن عمل میکند. وقتی از تکلیفگرایی در ساحت فردی سخن رانده میشود و آن را موجه میدانیم، دقیقا این است که هر شخصی فقط و فقط حد و مرز زندگی و شیوهی زندگی شخصی خودش را ترسیم نماید و صادقانه بر همان مبنا بزید.
این تلقی از وظیفهگرایی(در ساحت شخصی)، که هر کس معمارِ سرنوشت خویش است، نه تنها موجه و قابل دفاع است، بلکه زیربنای زندگی اصیل بشمار میآید. آن چه چهرهی تکلیفگرایی را چنین سهمناک کرده است، این است که کسانی در بارهی خودشان احساس تکلیف نمیکنند، اما می خواهند از این قاعده برای کنش سلطهجویانه و استبدادی خویش توجیه بتراشند و دیگران را به بند خویش درآورند.
درباره این سایت